۱ - جمهوری اسلامی در حال سرنگونی است. حکومت اسلامى و نظام سياسى در ايران، بعنوان يک نظام و رژيم سياسى استبدادى مذهبی٬ مرتجع و ضد انسانى مورد تعرض توده وسيع مردم است. اين حکومت که بزور سرنيزه و کشتار تا اينجا دوام آورده است، اکنون رودرروى نسل جديدى از مردم است که در مقياس دهها ميليونى آزادى و حقوق مدنى خود را مطالبه ميکنند. حکومت سرنيزه و سياست سرکوب، ارعاب، شکنجه و تجاوز پاسخگوى اين موج اعتراضى نيست. حکومت اسلامی "اصلاح شده" نیز رویایی کودکانه بیش نیست. موقعیت کل حکومت و هر دو جناح آن لاعلاج و مستاصلانه است. بطور عینی مستقل از هر سیاست و تلاشی از جانب هر یک از جناح ها٬ کل جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی راه خروجی از این مهلکه ندارند. سرنگونى رژيم اسلامى در دستور روز جامعه قراردارد. اعتراضات عظیم و خیزشهای توده ای در ایران بخشی از روند سرنگونی و سقوط محتوم رژیم اسلامی است .
٢ - جامعه اکنون وارد یک دوره از برآمد سیاسی توده ای و تلاطمات انقلابی شده است. حضور گسترده مردم در ابعاد میلیونی در تحولات سیاسی جامعه یک ویژگی دوران اخیر است. این تحولات شروع دور جدیدی از اعتراضات عظیم توده های مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی است. از دل این تحولات میتواند و باید یک انقلاب عظیم توده ای در ایران شکل بگیرد. از نقطه نظر کمونیسم کارگری انقلاب در ایران تنها میتواند یک انقلاب کارگری باشد. براى کمونيسم کارگری انقلاب يعنى خيزش طبقه کارگر براى عملى کردن تمام اين تحول عظيم اجتماعى٬ یعنی مبارزه براى تحقق آزادى، برابرى و حکومت کارگرى. طبقه کارگر بايد بطور مستقل و بعنوان رهبر رهائى کل جامعه به ميدان بيايد. دوران کشيده شدن کارگران بدنبال جریانات بورژوایی بسر رسيده است. حزب اتحاد کمونیسم کارگری برای تجهیز کارگران به اين دورنما، سازماندهی حرکت مستقل کارگران، تامین رهبری براى کسب قدرت سياسى و انجام انقلاب کارگرى تلاش میکند .
۳ - انقلاب کارگری مطلوب ترین٬ سازمانیافته ترین، متمدنانه ترین و قاطعانه ترین شکل پایان دادن به تمامی مصائب موجود در این جامعه وارونه است. جامعه ای که در آن توليد کنندگان ثروت جامعه، کارگران، بى چيزند و بيکارگان ثروتمند. پست ترين و فرومايه ترين عناصر، نجبا و عاليجنابان اين جامعه اند و شريف ترين مردم، توده زحمتکشان فرودست و بى حقوق اند. آنها که يک عمر کار کرده اند و ثروت ساخته اند حتى پس از سى سال براى گذران هر روز از زندگى خود بايد از نو براى کارشان مشترى پيدا کنند. قدرت خلاقه و مولد کارگر خود را در قدرت اجتماعى و سياسى روزافزون سرمايه و فرودستى هرچه بيشتر کارگر نشان ميدهد. براى حفظ اين جامعه وارونه دولت ها پيدا شده اند، ارتشها ايجاد شده اند، زندانها و شکنجه گاهها بنا شده اند، خدايان آفريده شده اند و مذاهب ساخته شده اند. اين جامعه مبتنى بر بردگى است: بردگى مزدى. هيچ درجه رشد خدمات اجتماعى و بيمه ها و افزايش درآمد کارگران که تازه همه بايد با نبرد و با زور از حلقوم طبقات حاکم بيرون کشيده شوند، در اساس اين موقعيت برده وار کارگر تغييرى نميدهد. کودکى که امروز در ميان ما متولد ميشود مهر استخدام سرمايه شدن را بر پيشانى خود دارد. کل تبعيضات اجتماعى و سياسى و کل فساد و تباهى اخلاقى جامعه حاضر، از ستمگرى بر زنان و تبعيض نژادى تا اعتياد و فحشا، از رقابت و منفعت طلبى فردى که در خون جامعه جريان دارد تا قحطى و گرسنگى و بيمارى که هر روز ميليونها انسان محروم را بکام مرگ ميکشد، همه حاصل اين وارونگى جامعه اند؛ جامعه اى که صاحبان برحق و آفرينندگان واقعى آن، کارگران، اسير بردگى مزدى اند. انقلاب کارگرى بر سر در هم کوبيدن بنياد اين جامعه طبقاتى است. بنياد اين نظام مالکيت خصوصى اقليتى کوچک بر وسائل توليد در جامعه است. مادام که انسانها براى نان خوردن و براى برخوردار شدن از حداقلى از رفاه ناگزيرند براى کس ديگرى کار کنند که اختيار وسائل توليد را در دست گرفته است، مادام که توليد اجتماعى و تامين مايحتاج بشر تنها از طريق سود رسانى به مالکان انگل وسائل توليد ممکن است، صحبتى از آزادى و برابرى انسانها و از ميان بردن محروميت ها و تبعيضات نميتواند در ميان باشد. انقلاب کارگرى در اساس خود انقلابى عليه مالکيت خصوصى طبقه سرمايه دار بر وسائل کار و توليد اجتماعى و تبدیل آن به دارایی جمعی کل جامعه است. انقلاب کارگرى انقلابى براى محو طبقات و استثمار طبقاتى است. حزب اتحاد کمونیسم کارگری برای سرنگونی رژیم اسلامی و نظام سرمایه داری در ایران در پس یک انقلاب کارگری تلاش میکند .
۴ - پيروزى کمونيسم کارگرى و رهايى مردم در جدال تاريخساز کنونى در ايران قبل از هر چيز منوط به اين است که اولا، طبقه کارگر بعنوان يک نيروى مستقل و تحت پرچم سوسياليستى خود پا به ميدان مبارزه بر سر قدرت سياسى بگذارد؛ و ثانيا، توده وسيع مردمى که عليه رژيم اسلامى بپاخاسته اند به سوسياليسم و جمهورى سوسياليستى بعنوان يک آلترناتيو سياسى و اجتماعى واقعبينانه و قابل تحقق بنگرند. تحقق اين ملزومات وظيفه حياتى حزب اتحاد کمونيسم کارگرى است. حزب اتحاد کمونيسم کارگرى بايد به حزب سياسى کارگران و رهبر انقلاب مردم بدل شود .
۵ - تحولات امروز ايران فقط بر سر بود و نبود رژيم اسلامى نيست. آنچه امروز در ايران ميگذرد تعيين ميکند که فردا دهها ميليون انسان چگونه خواهند زيست. آن آينده دارد امروز ساخته ميشود. اين آينده ميتواند، اگر ما شکست بخوريم، تکرار همان گذشته نکبتبار سلطنتى و اسلامى در قالبى جديد باشد. اما اگر پيروز بشويم، و ميتوانيم بشويم، آنگاه اين آينده شاهد برپايى جامعهاى آزاد، برابر، مرفه و انسانى خواهد بود. جامعهاى بدون استثمار، بدون فقر، بدون طبقات بالادست و فرودست، بدون استبداد، بدون حاکميت خرافات مذهبى و سنتها و اخلاقيات ارتجاعى، بدون نابرابرى، بدون تبعيض. يک جامعه سوسياليستى. اکنون يک فرصت کمنظير تاريخى فراهم شده است که طبقه کارگر در ايران به يک قرن سلطه احزاب رنگارنگ طبقات حاکم به زندگى مردم و مقدّرات جامعه پايان دهد. اين فرصت فراهم شده است تا کارگر و کمونيسم نمونه شکوهمندى از يک جامعه آزاد و برابر و مرفه و انسانى را در ايران بنا کند و در سالهاى نخستين قرن جديد جلوى چشم تمام جهان قرار بدهد .
حزب اتحاد کمونیسم کارگری تاکید میکند که رئوس عمومی استراتژی پیروزمند کمونیستی کارگری در گرو :
۱ - تامین استقلال سیاسی و تشکیلاتی جنبش طبقه کارگر و بمیدان آمدن این طبقه با پرچم سوسیالیستی اش است. جنبش طبقه کارگر جنبشی برای رهائی جامعه است و باید در ابعاد وسیع اجتماعی بمثابه آلترناتیو آزادی جامعه قد علم کند .
٢ - تشکل های توده ای کارگری در کنار تشکلهای حزبی طبقه، یک رکن اساسی مبارزه طبقاتی کارگران است. پیشروی و پیروزی در مبارزه علیه بورژوازی و استقرار حکومت کارگری بدون ایجاد و تقویت ارگانهای اعمال اراده توده ای اعم از مجامع عمومی و شوراها و اتحاد وسیع توده های طبقه کارگر مقدور نیست.
۳ - متشکل شدن و انسجام هر چه بیشتر گرایش رادیکال – سوسیالیست طبقه کارگر بعنوان ستون فقرات انقلاب کارگری امری حیاتی است. کارگران کمونیست و حزب کمونیستی کارگری باید پرچمدار متحد کردن صفوف کارگران و ابراز وجود مستقل طبقه کارگر باشند. حزب کمونیستی کارگری باید به رهبر مبارزه توده های مردم برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی بدل شود .
۴ - یک شرط پیشروی امر انقلاب کارگری و سوسیالیسم نقد مستمر انواع گرایشات بورژوائی و غیر کارگری است .
۵ - انقلاب کارگری یک انقلاب سازمانیافته و آگاهانه است. حزب سیاسی طبقه کارگر و فعالیت کمونیستی کارگری اساسا تلاشی معطوف به سازماندهی و تامین رهبری در یک مقیاس وسیع است. تبدیل حزب اتحاد کمونیسم کارگری به حزب سیاسی "سازمانده – رهبر" که قادر به تامین این ملزومات باشد اولویت اساسی ماست. حزب اتحاد کمونیسم کارگری تمامی فعالین و نیروهای انقلاب کارگری را به تشدید فعالیت برای تحقق ملزومات و سازماندهی این امر خطیر تاریخی فرا میخواند .